اسباب و اثاثیه، نورپردازی و لوازم جانبی آنها اغلب آمیزهای از شکل، اندازه، رنگ و بافت را در بر میگیرد، چگونگی ساماندهی این عناصر، پاسخی به خواستهای زیباییشناختی و نیازمندیهای کاربردی است. این عناصر، در همین حال، باید به گونهای سازمان داده شود که به تعادل دیداری -حالتی از موازنه در میان نیروهای دیداری حاصل از عناصر دست یابند.
هر عنصر در مجموعۀ فضای داخلی دارای شکل، فرم، اندازه، رنگ و بافتی مختص به خود است. این مشخصهها، بهمراه عوامل موقعیت و جهتگیری، وزن دیداری هر عنصر و میزان جلب توجه آن، الگوی کلی فضا را تعیین میکنند. در این مقاله به بررسی مباحث تعادل ، هماهنگی ، ریتم و تاکید در معماری داخلی میپردازیم.
جهت سفارش طراحی داخلی توسط مهندسین با تجربه و خلاق در این زمینه با ما در تماس باشید.
فهرست مطالب
مشخصههایی که وزن دیداری عنصر را بالا میبرند
مشخصههایی که وزن دیداری عنصر را بالا میبرند و بدان میافزایند -و یا توجهمان را جلب میکنند- از این قراراند:
• شکلهای متضاد یا بیقاعده
• رنگهای درخشان و بافتهای متضاد
• ابعاد بزرگ و تناسبات نامعمول
• جزییات ریز و دقیق
فضاهای داخلی؛ آمیزهای از شکل، رنگ و بافت
ادراک ما از اتاق و ترکیب عناصرش، بهنگام استفاده و حرکت در میان آن تغییر مییابد. پرسپکتیو ما نیز با تغییر دیدگاه ما از اینجا به آنجا تغییر میکند. همچنین اتاق در طول زمان بواسطۀ روشنایی حاصل از نورروزو لامپ در شب، اشغال توسط ساکنان و اسباب دستخوش تغییر میشود. بنابراین تعادل دیداری در میان عناصر فضا را باید در هر سه بعد مورد توجه قرار داد و آنقدر هم قوی باشد تا در برابر تغییرات حاصل از زمان و استفاده پایداری کند.
بیشتر بخوانید:
انواع تعادل دیداری
سه گونه تعادل دیداری وجود دارد:
- متقارن
- شعاعی
- نامتقارن
تعادل متقارن
تقارن
تقارن، ابزاری ساده ولی هنوز هم قدرتمند برای برقراری نظم دیداری است. اگر به اندازهی کافی توسعه یابد، میتواند خشکی شدیدی به فضای داخلی تحمیل کند. با وجود این حصول تقارن، بخاطر کارکرد یا شرایط، ناخوشایند یا دشوار است.
چیدمان یک یا چند بخش فضا به شیوهای متقارن و ایجاد تقارن موضعی، اغلب ممکن یا خوشایند است. گروه بندیهای متقارن در فضا براحتی شناسایی میشوند و آنچنان کیفیتی از یکپارچگی دارند که میتواند به خدمت سادهسازی و سازماندهی ترکیب اتاق درآید.
تعادل متقارن از چیدمان عناصرهمانند ،دارای شکل، اندازه و موقعیت نسبی مشابه، درپیرامون محور یا خطی مشترک حاصل میشود. تقارن دوطرفه یا محوری نیز نامیده میشوند.
تعادل متقارن اغلب اوقات به توازنی استوار، آرام و ساکن میانجامد که به آسانی -بویژه موقع جهتگیری بر صفحۀ عمودی- نمایان است. چیدمان متقارن، بسته به ارتباطات فضاییش، میتواند برناحیۀ مرکزیاش تاکید کند یا توجه را بر دو انتهای محورش متمرکز سازد.
تعادل شعاعی
دومین گونۀ تعادل -تعادل شعاعی- از چیدمان عناصر پیرامون نقطۀ مرکزی حاصل میشود. ترکیب مرکزگرایی فراهم میآورد که بر میان زمینه بهعنوان نقطۀ کانونی تاکید میکند. عناصر میتوانند به سمت داخل و بسوی مرکز تمرکز کنند، رو به بیرون و خارج از مرکز باشند یا بواقع پیرامون عنصر مرکزی قرار گیرند.
نمونه ای از تعادل نامتقارن در طراحی دکوراسیون داخلی
تعادل نامتقارن
تعادل نامتقارن را همسان با نبود تشابه در شکل، اندازه، رنگ یا موقعیت نسبی در میان عناصر ترکیب میدانند. با اینکه ترکیب متقارن به استفاده از جفتهای عناصر همانند نیازمند است اما ترکیب نامتقارن، عناصر ناهمسان را در بر میگیرد.
ترکیب نامتقارن برای دستیابی به تعادلی دیداری یا پنهان باید وزن دیداری یا نیروی هر یک از عناصر را مورد توجه قرار دهد و اصل اهرمها را در چیدمان آنها به کار گیرد. عناصری که از لحاظ دیداری قدرتمند هستند و توجه ما را به خود جلب میکنند -مانند شکلهای نامعمول، رنگهای درخشان، ارزشهای تیره، بافتهای گوناگون- باید با عناصرکم قدرتی متعادل شوند که بزرگتراند و در فاصلهی دورتری از مرکز ترکیب قرار میگیرند.تعادل نامتقارن، وضوح تعادل متقارن را ندارد و اغلب از لحاظ دیداری پویاتر و فعالتر است. قادر به بیان حرکت، تغییر و حتى غناست. همچنین از تعادل متقارن، انعطافپذیرتر است و با شرایط متغیرکاربرد، فضا و محیط راحتتر کنار میآید.
هماهنگی در طراحی دکوراسیون داخلی
هماهنگی را میتوان همسازی دلانگیز بخشها یا ترکیب بخشها در ترکیب دانست. وقتی تعادل از طریق چیدمان دقیق عناصر همسان و همچنین ناهمسان به وحدت دست مییابد، اصل هماهنگی مستلزم انتخاب دقیق عناصری است که مشخصه یا خصیصهای مشترک همچون شکل، رنگ، بافت یا ماده را در میان خود تسهیم میکنند. همین تکرار خصیصهای مشترک است که وحدت و هماهنگی دیداری را در میان عناصر محیط داخلی پدید میآورد.
وقتی هماهنگی از طریق استفادۀ بیش از حد از عناصری با خصیصههای همسان حاصل آید، به ترکیبی یکپارچه ولی ملالآورد میانجامد. از سوی دیگر، استفادۀ بیش از حد از گوناگونی -بخاطر ایجاد جذابیت- به آشفتگی دیداری منجر میشود. کششی
هنرمندانه و دقیق در میان نظم و بینظمی -میان وحدت و کثرت- وجود دارد که به هماهنگی جان میدهد و در محیط داخلی، جذابیت پدید میآورد.توجه به این نکته حائز اهمیت است که اصول تعادل و هماهنگی-در ترفیع وحدت- جستجوی تنوع و جذابیت را نادیده نمیانگارند. روشهای حصول تعادل و هماهنگی بیشتر در پی آن هستند که از مشخصهها و عناصر ناهمسان در الگوهایشان سود برند.
برای مثال، تعادل نامتقارن در میان عناصری توازن پدید میآورد که در اندازه، شکل، رنگ یا بافت متفاوتاند. هماهنگی حاصل از عناصری با خصیصهای مشترک به آن عناصر اجازه میدهد که مشخصههایی منحصر بفرد و بینظیر نیز داشته باشند.
دیگر شیوۀ سازماندهی شماری از عناصر ناهمسان، چیدن آنها در مجاورت یکدیگر است. تمایل ما بر آنست که چنین گروهبندیای را بسان وجودی برای نادیده گرفتن دیگر عناصر که در فاصلۀ دورتری قرار دارند تلقی کنیم. برای تقویت هرچه بیشتر وحدت دیداری ترکیب میتوان از ایجاد پیوستگی خط یا کنارهنما در میان شکلهای عناصر سود جست.
ریتم در طراحی داخلی
اصل طراحی ریتم بر پایۀ تکرار عناصردرفضا و زمان استوار است. این تکرار نه تنها وحدت دیداری را پدید میآورد بلکه پیوستگی ریتمیک حرکتی را برمیانگیزد که ذهن و چشمان بیننده میتواند آنرا در راستای مسیری، درون ترکیبی یا پیرامون فضایی دنبال کند.
سادهترین فرم تکرار از فاصلهگذاری با قاعده عناصر همسان در راستای مسیری خطی شکل میگیرد. گرچه این الگو ممکن است کمابیش خستهکننده باشد اما میتواند در ایجاد ریتمی پسزمینه برای عناصر پیشزمینه یا تعریف آرایه، مرز یا خطی بافت دار سودمند باشد.
با توجه به گرایش عناصربه برقراری ارتباط دیداری -بوسیله مجاورت با یکدیگر یا تسهیم خصیصهای مشترک میتوان الگوهای پیچیدهتری از ریتم را پدید آورد.
فاصلهگذاری عناصر تکراری میتواند تغییر کند تا مجموعه و زیرمجموعههایی پدید آورد و بر نقاط خاصی از الگو تاکید کند. ریتم حاصل میتواند زیبا و نرم یا تند و خشک باشد. کنارهنمای الگوی ریتمیک و شکل عناصر منفرد میتواند ماهیت دنباله را هرچه بیشتر تقویت کند.
با اینکه عناصر تکراری، بخاطر پیوستگی، باید خصیصهای مشترک را تسهیم کنند اما میتوانند در شکل، جزییات، رنگ یا بافت با هم تفاوت داشته باشند. این تفاوتها -خواه محسوس و خواه نامحسوس- جذابیت دیداری پدید میآورند و میتوانند دیگر سطوح پیچیدگی را رواج دهند. ریتمی تناوبی میتواند با ریتمی قاعدهمندتر تلفیق شود یا اندازه و ارزش رنگ به گونهای تدریجی درجهبندی شود تا به زنجیره راستا دهد.وقتی تکرار به شکلگیری الگویی خطی میانجامد، ریتم دیداری به سهولت هرچه تمامتر شناسایی میشود. درون فضایی داخلی در هر حال زنجیرههای ناخطی شکل، رنگ و بافت میتواند ریتمهای ظریفتری فراهم آورند که شاید سریع به چشم نیایند.
ریتم میتواند به حرکت بدنمان بهنگام پیشروی در میان زنجیرهای از فضاها اشاره داشته باشد.ریتم، مفهوم بنیادین تکرار را بسان ابزاری برای سازماندهی فرمهاو فضاها در معماری بهکار میگیرد. تیر و ستون خودشان را تکرارمیکنند تا تاقچههای سازهای وپیونهای فضا را شکل دهند. فضاها اغلب تکرار میشوند تا نیازمندیهای کاربردی تکراری یا همسان را در برنامۀ ساختمان جای دهند.
تاکید در دکوراسیون داخلی
اصل تاکید بر پایۀ همزیستی عناصر برجسته و پیرو در ترکیب فضای داخلی استوار است. طرحی بدون هیچ عنصر برجسته.بیروح و ملالآور خواهد بود. اگر شمار عناصر برجسته زیاد از حد باشد، طرح درهم و برهم و آشفته میشود و از اهمیت میکاهد. هر بخش طرح باید، مطابق با درجۀ اهمیتاش در طرح کلی، از اعتبار شایستهای برخوردار شود.
مشخصه یا عنصری مهم میتواند با بهرهجویی از اندازهای چشمگیر، شکلی بیهمتا، بافت یا ارزش یا رنگی متضاد به تاکید دیداری دست یابد. در هر صورت، تضادی شناساپذیر باید در میان مشخصه یا عنصر برجسته و جوانب پیرو فضا برقرار شود. چنین تضادی با گسیخت الگوی معمولی ترکیب، توجه ما را به خود جلب خواهد کرد.نقاط تأکید را میتوان بوسیلۀ ایجاد تضاد ملموسی در اندازه، شکل، رنگ یا ارزش رنگسایه پدید آورد.
جایگاه عنصر تاکیدی در طراحی داخلی
مشخصه یا عنصر میتواند ازلحاظ دیداری بوسیلۀ موقعیت راهبردی و جهتگیری آن در فضا نیز مورد تاکید قرار گیرد. میتواند در مرکز باشد یاهمچون محور سازمانی متقارن عمل کند. در ترکیبی نامتقارن میتواند عامل تعدیلکننده باشد یا از باقی عناصر مجزا شود. میتواند انتهای زنجیرهای خطی یا مسیر حرکتی باشد.
عنصر میتواند، برای افزایش هرچه بیشتر اهمیت دیداری، به گونهای قرار گیرد که با هندسۀ معمولی فضا و دیگر عناصر درون آن در تضاد قرار گیرد. میتواند به گونهای خاص بدرخشد. خطوط عناصر فرعی و پیرو را میتوان به گونهای چید که حواسمان رابر مشخصه یا عنصری برجسته متمرکز سازند.
همانطور که ممکن است درجات گوناگونی از اهمیت در میان عناصر محیطی داخلی موجود باشد، همچنین امکان دارد که درجات گوناگونی از تاکید به آنها القاء شود. وقتی مشخصه یا عناصر چشمگیری بوجود آید بایستی از راهبرد سازماندهی عناصر پیرو سود جست تا عناصر برجسته غالب شوند.
نقاط کانونی اتاق را باید با قدری ظرافت و تعادل پدید آورد. آنها نباید آنچنان از لحاظ دیداری برجسته باشند که به بخشهای جدایی ناپذیری از طرح کلی بدل شوند. نقاط فرعی تاکید -تاکیدهای دیداری- میتوانند باعث بهم پیوستن عناصر برجسته و پیرو شوند. بدنبال اصل هماهنگی، ارزشها، رنگها و شکلهای مرتبط نیز به حفظ وحدت طرح یاری میرسانند.
۰ نظر