بافت،نور و رنگ در دکوراسیون داخلی

اصول کلی و ضوابط طراحی معماری فرودگاه (بخش ۳)

در این مقاله به بررسی اصول کلی و ضوابط طراحی معماری فرودگاه خواهیم پرداخت. در صورتی که بخش اول و دوم این مقاله را مطالعه نکرده اید از طریق لینک زیر وارد شوید. بیشتر بخوانید: اصول کلی و ضوابط طراحی معماری فرودگاه (بخش ۱) اصول کلی و ضوابط طراحی معماری فرودگاه (بخش 2)...

اصول کلی و ضوابط طراحی معماری فرودگاه (بخش ۲)

در این مقاله به بررسی اصول کلی و ضوابط طراحی معماری فرودگاه خواهیم پرداخت. در صورتی که بخش اول این مقاله را مطالعه نکرده اید از طریق لینک زیر وارد شوید. اصول کلی و ضوابط طراحی معماری فرودگاه (بخش 1) سيستم هاي ناوبري فرودگاهها ILS چيست سابقهً پيدايش روشهاي مختلف جهت...

اصول کلی و ضوابط طراحی معماری فرودگاه (بخش ۱)

در این مقاله به بررسی اصول کلی و ضوابط طراحی معماری فرودگاه خواهیم پرداخت. فرودگاه محلي است که براي نشست و برخاست هواپيماها تعيين شده است. در حاليکه فرودگاه هاي کوچک که معمولا با نام هائي ازقبيل aerodrome, airfield ياlanding strip ناميده ميشوند- ممکن است از باندهاي...

اصول طراحی معماری پذیرایی به روش پلان باز

   آیا به دنبال ایده های اتاق نشیمن با طراحی معماری پلان باز هستید؟ زندگی در خانه ای با طرح پلان باز به آرامی به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل شده است ، از یک دفتر خانه در داخل یک اتاق نشیمن گرفته تا یک آشپزخانه. این فضاها باید به خوبی طراحی شده و بتوانند از...

تعریف بافت

شناخت مفاهیمی نظیر بافت،نور و رنگ در دکوراسیون داخلی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.بافت، خصیصۀ ویژه‌ای از سطح است که از ساختار سه‌بعدی آن ناشی می‌شود. از بافت اغلب اوقات برای توصیف نرمی یا زبری سطح استفاده می‌شود. همچنین می‌توان از آن برای توصیف خصیصه‌های ویژۀ سطح مصالح آشنا، همچون زبری سنگ، رگه‌های چوب و بافت پارچه استفاده کرد. در این مقاله به بررسی بافت،نور و رنگ در دکوراسیون داخلی میپردازیم.

جهت سفارش طراحی داخلی توسط مهندسین با تجربه و خلاق در این زمینه با ما در تماس باشید.

تماس با ما

انواع بافت

دو گونۀ اصلی بافت وجود دارد. بافت لمسی که واقعی و لمس‌پذیر است؛ بافت دیداری که با چشم دیده می‌شود. همۀ بافت‌های لمسی، بافت دیداری نیز هستند. از سوی دیگر، بافت دیداری می‌تواند واقعی یا غیرواقعی باشد.
حواس بینایی و لامسه‌ی ما بشدت درهم تنیده‌اند. وقتی چشمانمان بافت دیداری سطح را می‌خواند، اغلب بدون لمس واقعی آن، به کیفیت ظاهری لامسۀ آن واکنش نشان می‌دهیم. این واکنش‌های فیزیکی نسبت به کیفیت بافت سطح را، بر مبنای ارتباطات پیشین با مواد مشابه، پایه‌گذاری می‌کنیم.

نمونه ای از طراحی داخلی

مقیاس و الگوی بافت

مقیاس، فاصلۀ دید و نور، مهم‌ترین عوامل تعدیل ادراکمان بافت یا سطح هستند.
همه‌ی مواد تا حدی از بافت برخورداراند. اما هرچه مقیاس الگوی بافت کوچکتر باشد، بافت نیز صاف‌تر به نظر می‌رسد. حتی وقتی بافت‌های زبر را هم از دور می‌بینیم، کمابیش صاف به نظر می‌رسند. به محض نزدیک‌تر شدن، زبری بافت رخ می‌نماید.
مقیاس نسبی بافت می‌تواند از شکل ظاهری و موقعیت صفحه در فضا تاثیر بپذیرد. بافت‌هایی با رگۀ راستادار می‌توانند طول یا عرض صفحه را برجسته سازند. بافت‌های زیر می‌توانند باعث نزدیک‌تر به نظر رسیدن صفحه شوند، از مقیاس آن بکاهند و بر وزن دیداریش بیافزایند. بافت‌ها، بطورکلی، تمایل دارند تا از لحاظ دیداری فضایی را که در آن قرار گرفته‌اند را پر کنند.

نمونه ای از طراحی داخلی

تاثیر نور بر ادراکمان از بافت

نور بر ادراکمان از بافت تاثیر می‌گذارد و به همین ترتیب از بافتی که روشنش می‌کند، تاثیر می‌گیرد. نور مستقیمی که بر سرتاسر سطحی با بافت فیزیکی می‌تابد، بافت دیداری آن‌را افزایش می‌دهد. نورپردازی پخشیده از اهمیت بافت فیزیکی کاسته، حتی می‌تواند ساختار سه بعدیش را نیز محو کند.
سطوح صاف و براق، نور را با درخشش بسیار باز می‌تابانند، به وضوح متمرکز به نظر می‌رسند و توجه ما را به خود جلب می‌کنند. سطوحی با بافت مات یا نیمه-زبر، نور را بطور ناهموار جذب و پراکنده می‌کنند و بنابراین از سطحی با همان رنگ ولی صاف‌تر، درخشش کمتری دارند. وقتی سطوح بسیار زبر با نورپردازی مستقیم روشن می‌شوند، الگوهای متمایزی از نور و تاریکی شکل می‌گیرد.

بیشتر بخوانید:

اصول کلی چیدمان در طراحی دکوراسیون داخلی

تاثیر تضاد بر بافت

تضاد بر چگونگی قوی یا ظریف به نظر رسیدن بافت تاثیر می‌گذارد. بافتی که در برابر پس‌زمینه‌ای کاملاً صاف دیده می‌شود، نسبت به حالت مجاورت با همان بافت، واضح‌تر به نظر می‌رسد. وقتی بافت در برابر پس‌زمینه‌ای خشن‌تر قرار گیرد، ظریف‌تر به نظر خواهد آمد و از مقیاسش کاسته می‌شود.
آخر اینکه، بافت، عامل نگهداشت مصالح و سطوح فضاست. سطوح نرم، ظاهری چرک و کهنه دارند اما کمابیش براحتی تمیز می‌شوند، حال آنکه سطوح زبر شاید کثیفی را پنهان سازند اما نگهداشتشان سخت است.

نمونه ای از طراحی داخلی

الگو در طراحی دکوراسیون داخلی

بافت و الگو، عناصر بهم پیوستۀ طراحی هستند. الگو، طراحی تزیینی با تزیین سطحی است که تقریباً همیشه بر تکرار نقش‌مایه -رنگ، فرم یا شکلی متمایز و تکراری در طرح- تکیه دارد. ماهیت تکراری الگو اغلب به سطح تزیین‌شده، بافت هم می‌دهد. وقتی عناصر پدیدآور الگو آنچنان کوچک می‌شوند که هویت انفرادی‌شان را از دست می‌دهند و با رنگمایه در هم می‌آمیزند، بیشتر به بافت تا الگوبدل خواهند شد.
الگو می‌تواند ساختاری یا کاربردی باشد. الگوی ساختاری از ماهیت ذاتی مصالح و شیوه‌ی عمل‌آوری، ساخت یا مونتاژ آن ریشه می‌گیرد. الگوی کاربردی، پس از تکمیل سازه، به سطح افزوده می‌شود.

نمونه ای از طراحی داخلی

تاثیر بافت در طراحی دکوراسیون داخلی

بافت، خصیصه ذاتی مصالحی است که برای تعریف، مبلمان و تزیین فضای داخلی از آن‌ها سود می‌جوییم. چگونگی ترکیب و تشکیل بافت‌های متفاوت، دقیقاً به همان اندازه‌ی ترکیب رنگ و نور اهمیت دارد و باید مناسب شخصیت دلخواه و استفاده از فضا باشد.
مقیاس الگوی بافت باید با مقیاس فضا، سطوح اصلیش و همچنین اندازه‌ی عناصر فرعی فضا مرتبط باشد. ازآنجا که بافت ازلحاظ دیداری فضا را پر می‌کند، هر بافت اتاق کوچک باید ظریف یا اندک باشد. دراتاقی بزرگ می‌توان از بافت برای کاهش مقیاس فضا یا تعریف ناحیه‌ای خودمانی‌تردرون آن سود جست.
اتاقی با بافت ناچیز ممکن است بی‌روح باشد. ترکیب بافت‌های سخت و نرم، هموار و ناهموار و براق و مات را می‌توان در پدید‌آوری تنوع و کشش به‌کار بست. در انتخاب و توزیع بافت‌ها باید میانه‌روی صورت گیرد و به نظم و توالی آنها دقت شود.هماهنگی میان بافت‌های متضاد را می‌توان حفظ کرد منتهی بشرط آنکه از خصیصۀ مشترکی همچون میزان بازتاب نور یا وزن دیداری سود برند.

حجم در طراحی داخلی

صفحه‌ای که در راستایی غیر از راستای سطحش امتداد یابد، حجم را شکل می‌دهد. حجم، از لحاظ مفهومی به واقع، سه‌بعدی است.
فرم، دانش‌واژه‌ای است که برای وصف کناره‌نما و ساختار کلی حجم از آن سود می‌جوییم. فرم ویژۀ حجم توسط شکل و ارتباط مشترک خط و صفحه‌ای تعیین می‌شود که مرزهای حجم را وصف می‌کنند.
حجم، به عنوان عنصر سه‌بعدی معماری و طراحی داخلی، می‌تواند توپر (فضا بوسیله تودۀ ساختمان یا عنصر ساختمانی از میان برداشته می‌شود) باشد یا توخالی (فضا با صفحات بام، سقف، کف یا دیوار تعریف و در برگرفته می‌شود). ادراک این دوگانگی در برگیری در برابر از میان‌برداری – بویژه به هنگام خوانش برش‌ها، نماها و صفحه‌های خطی اهمیت بسیار دارد.

رنگ در طراحی داخلی

رنگ، همچون بافت و شکل، خاصیت دیداری ذاتی همۀ فرم‌هاست. رنگ فضای محیط‌مان را فرا گرفته است. با وجود این، رنگ‌هایی را که به اشیاء نسبت می‌دهیم، منبع خود را در نوری می‌یابند که فرم و فضا را روشن و نمایان می‌سازد. بدون نور، رنگی هم وجود ندارد.
علم فیزیک با رنگ همچون خاصیتی از نور رفتار می‌کند. رنگ، درون طیف نور مریی، با طول موج تعیین می‌شود؛ پس از شروعی با قرمز-بلندترین طول موج- از نارنجی، زرد، سبز، آبی و نیلی گذر می‌کنیم و در نهایت به بنفش -کوتاه‌ترین طول موج مرئی- می‌رسیم. وقتی مقدار این نورهای رنگی در منبع نوری کمابیش یکسان است، آن‌ها با هم ترکیب می‌شوند و نور سفید -نوری که ظاهراً بی‌رنگ است- را تولید می‌کنند.

تغییرات ظاهری رنگ شیء می‌تواند از آثار نور و مجاورت رنگ‌های پس‌زمینه یا پیرامونی ریشه بگیرد. این عوامل برای طراح داخلی، اهمیتی ویژه می‌یابند زیرا وی باید به دقت به چگونگی برهم‌کنش رنگ‌های عناصر فضای داخلی و چگونگی تعبیرشان توسط نور روشن‌کننده‌شان توجه داشته باشد.

نمونه ای از طراحی داخلی

تاثیر نور در طراحی داخلی

به ندرت از نور فامی خاص، به جز سفید، برای روشنایی عمومی استفاده می‌کنیم. با وجود این، طیف همۀ چشمه‌های نور سفید به خوبی متعادل نشده است. لامپ‌های التهابی، نوری گرم دارند حال آن‌که بسیاری از لامپ‌های فلورسنت، نوری سرد دارند. روشنایی روز نیز، بسته به موقع روز و راستای ورود، می‌تواند گرم یا سرد باشد. حتی رنگ یک سطح بزرگ بازتابنده هم می‌تواند ته‌رنگی به نور فضای داخلی بزند.
نور گرم به تشدید رنگ‌های گرم و خنثی‌سازی فام‌های سرد گرایش دارد، حال آن‌که نور سرد بر شدت رنگ‌های سرد می‌افزاید وفام‌های گرم را ضعیف می‌کند. اگر نور با فامی خاص ته‌رنگی بگیرد، شدت رنگ‌های آن فام را بالا می‌برد و رنگ‌های فام مکمل را خنثی می‌کند.
با میزان نور مورد استفاده برای روشنایی می‌توان ارزش ظاهری رنگ را تغییر داد. کاهش میزان روشنایی، ارزش رنگ را تیره و فام آن‌را خنثی می‌کند. بالابردن سطح روشنایی، ارزش رنگ را روشن می‌سازد و بر شدت آن می‌افزاید. با وجود این، سطوح بالای روشنایی تمایل دارند تا رنگ‌ها کمتر اشباع یا رنگ و رو رفته به نظر برسند.
از آنجا که نوسان طبیعی نور در محیط داخلی اغلب بصورتی نامحسوس رنگ‌ها را تغییر می‌دهد، همیشه بهترین کار ممکن این است که رنگ‌ها را در محیطی که قرار است دیده شوند، در شرایط روشنایی روز و هم شب هنگام، مورد آزمایش قرار دهیم.

تضاد در دکوراسیون داخلی

تضاد همزمان بر ارزش ظاهری رنگ نیز اثر می‌گذارد و باعث می‌شود که مطابق با ارزش رنگ پس‌زمینه‌اش، تیره‌تر یا روشن‌ترجلوه کند. رنگ روشن به سیرکردن رنگ تیره کشش دارد اما رنگ تیره به روشن‌کردن رنگ روشن مایل است.
رنگ سیاه و هم سفید، به هنگام تماس با رنگ‌ها، تاثیری مشهود بر آن‌ها خواهند داشت. محصورسازی رنگ‌ها با رنگ سیاه به غلیظ‌ترکردن و سرزنده‌ترکردن آن‌ها کشش دارد اما حاشیه‌بندی با رنگ سفید اغلب تاثیری عکس دارد. سطح بسیار بزرگی با رنگ سفید، نور را به رنگ‌های مجاور بازخواهد تاباند ولى خطوط سفید به پخش و ته‌رنگ زدن فام‌هایی کشش دارند که آن‌ها را از بقیه جدا می‌کنند.
تاثیرات ارزش‌ها و فام‌های متضاد به مناطقی بستگی دارد که باید آنقدر بزرگ باشند تا به عنوان رنگ‌هایی مجزا درک شوند. اگر مناطق کوچک و نزدیک بهم باشند، چشم زمان کافی برای سازگاری با تفاوت‌های آن‌ها را ندارد و از لحاظ نوری آن‌ها را با هم ترکیب می‌کند. آثار ترکیب نوری اغلب در بافت پارچه به کار می‌رود تا به کمک شمار محدودی از الیاف یا نخ‌های رنگی، تاثیر چندین فام و ارزش را پدید آورد.

چگونگی تاثیر رنگ برادراکمان از فرم و ابعاد و کیفیت‌های فضای داخلی

گذشته از چگونگی برهم‌کنش رنگ‌ها و تغییر خصیصه‌های دیگری، توجه به چگونگی تاثیر رنگ برادراک‌مان از فرم و ابعاد و کیفیت‌های فضای داخلی نیز بسیار مهم است.
رنگ‌ها را اغلب به دو دسته‌ی گرم و سرد تقسیم می‌کنند. قرمزها، نارنجی‌ها و زردها رنگ‌های گرمی پنداشته می‌شوند که پیش‌نشین‌اند. آبی‌ها، سبزها و بنفش‌ها رنگ‌های سردتری هستند که به پس‌نشینی کشش دارند. خنثی‌ها، همچون خاکستری‌ها، می‌توانند گرم (قهوه‌ای گون‌ها) یا سرد (آبی‌گون‌ها) باشند.
گرمی یا سردی فام رنگ، بهمراه فام نسبی‌اش و درجۀ اشباع، نیروی دیداری‌ای را تعیین می‌کند که به یاری آن توجه ما را جلب کرده، بر روی شیء فوکوس می‌کند و فضا را پدید می‌آورد. نتیجه‌گیری‌های زیرین، برخی از این تأثیرات رنگ را خلاصه‌بندی می‌کند.

نمونه ای از طراحی داخلی

  • گفته می‌شود که فام‌های گرم و شدت‌های بالا از لحاظ دیداری فعال و برانگیزنده هستند اما فام‌های سرد و شدت‌های پایین، ملایم‌تر و آرامش‌بخش‌تراند. ارزش‌های روشن به شاد بودن، ارزش‌های میانه به راحتی و ارزش‌های تیره به ملال کشش دارند.
  • رنگ‌های اشباع و درخشان و هر تضاد قوی، توجه ما را به خود جلب می‌کند. فام‌های خاکستری و ارزش‌های میانه کم‌توان‌اند. ارزش‌های متضاد، بویژه، ما را از شکل و فرم آگاه می‌سازند. اشباع و فام متضاد، شکل را نیز تعریف می‌کند؛ اما اگر فام‌شان بسیار شبیه هم باشد، تعریفی هم که عرضه می‌شود چندان متمایز نخواهد بود.
  • رنگ‌های سرد و تیره، جمع و جور به نظر می‌رسند. رنگ‌های گرم و روشن به انبساط کشش دارند و اندازۀ ظاهری شیء را -بویژه در برابر پس‌زمینه‌ای تیره- افزایش می‌دهند.
  • نمونه ای از طراحی داخلی
  • ظاهراً وقتی رنگ‌های خاکستری، فام‌های سرد و ارزش‌های روشن در صفحۀ محصورکننده‌ای از فضا استفاده می‌شوند، پس‌نشینی میکنند و فاصلۀ ظاهری را افزایش می‌دهند. بنابراین می‌توان آن‌ها را برای گسترش وسعت اتاق و افزایش عرض، طول یا ارتفاع ظاهری سقف به کار بست.
  • فام‌های گرم به ظاهر پیش می‌نشینند. رنگ‌های اشباع و ارزش‌های تیره حاکی از نزدیکی هستند. این خصیصه‌ها را می‌توان در کاستن از مقیاس فضا یا به نحوی مجازی، کوچک نشان دادن ابعاد اتاق استفاده کرد.

در اینجا باید اذعان داشته باشیم که واکنش‌های احساسی ما نسبت به رنگ، بسته به تجارب شخصی و مجامع فرهنگی تغییر می‌یابد. وانگهی ترکیبات دلخواه رنگی بهمراه دستمایه‌های رنگی مشخص که با زمان یا مکانی خاص ارتباطی تنگاتنگ دارند، در اختیار گرایشات مُد قرار می‌گیرد.

گرچه هریک از ما رنگ‌های دلخواهی دارد و بوضوح از باقی بیزاراست اما چیزی به اسم رنگ خوب یا بد وجود ندارد. برخی رنگ‌ها در زمانی مُد می‌شوند یا از مُد می‌افتند؛ باقی می‌توانند با فرض تنظیم رنگی خاص، مناسب یا نامناسب باشند. شایستگی رنگ، سرانجام، به چگونگی و کجایی استفاده و همچنین چگونگی تناسب آن با دستمایۀ تنظیم رنگ بستگی دارد.
اگر رنگ‌ها را همچون نت‌های گام موسیقی بدانیم پس تنظیم رنگ نیز مانند آکورد موسیقی است که گروه‌های رنگی را مطابق با ارتباطات دیداری مشخص درمیان خصیصه‌های فام، ارزش و شدت سر و سامان می‌دهد. تنظیم رنگ زیرین برمبنای ارتباطات فام درون گروه رنگی قرار دارد.

تنظیم رنگ ( فام)

دو دستۀ گسترده تنظیم فام وجود دارد: مرتبط و متضاد. تنظیم فام مرتبط، بر مبنای تک‌فام یا چند فام همگون، هماهنگی و وحدت را ترفیع می‌بخشد. با تغییر ارزش و شدت -گنجاندن مقادیر اندکی از دیگر فام‌ها به عنوان تاکید-یا بهره‌جویی از شکل، فرم و بافت می‌توان به گوناگونی هم رسید.تنظیم رنگ همگون از دو یا چند فام یک ربع چرخۀ رنگ استفاده می‌کنند.

تنظیم فام تنها رویکردهایی را پیش می‌کشد که در سازماندهی ترکیب فام‌ها می‌توان به کارشان بست. در طراحی تنظیم رنگ، دیگر ارتباطات رنگی را نیز باید مد نظر قرار داد.
مثلث رنگ فابربیرن نشان می‌دهد که چگونه رنگ‌های تعدیلی -ته‌رنگ‌ها، رنگ‌سایه‌ها و سایه‌ها- می‌توانند در یک زنجیرۀ هماهنگ به هم مرتبط شوند. مثلث بر مبنای سه عنصر اصلی است: رنگ یکدست، سفید و سیاه. آن‌ها با هم ترکیب می‌شوند تا فرم‌های دومین ته رنگ، سایه، خاکستری و رنگسایه شکل گیرد. هر یک از خط‌های ضخیمی که در سمت راست می‌بینید، زنجیرۀ هماهنگی را تعریف می‌کند زیرا هریک چند عنصر -از لحاظ دیداری- مرتبط را در بر می‌گیرد.
آخر اینکه، سرزندگی و شادی یا آرامش‌بخشی و ملایمت تنظیم رنگ به ارزش‌های رنگسایه‌ای و پررنگی فام منتخب بستگی دارد. فواصل بزرگ میان رنگ و ارزش به پیدایش کنتراست زنده و تأثیراتی شورانگیز خواهد انجامید. فواصل کوچک به الگوها و تضادهای ظریف‌تر منتج می‌شوند.

نمونه ای از طراحی داخلی

اصول انتخاب رنگ در دکوراسیون داخلی

به هنگام شکل‌دهی تنظیم رنگی برای فضای داخلی باید برای تثبیت و توزیع رنگ‌ها بدقت به رنگ و رنگسایه توجه کرد. تنظیم نه تنها باید هدف و استفاده از فضا را برآورده سازند بلکه شخصیت معماری‌اش را نیز بایستی به حساب آورد.
تصمیمات باید با توجه به صفحات اصلی فضای داخلی و چگونگی استفاده از رنگ در تعدیل فاصله، مقیاس، شکل و اندازۀ ظاهریشان اتخاذ شود. کدام عناصر پس‌زمینه، میان‌زمینه و پیش‌زمینه را شکل خواهد داد؟ آیا مشخصه‌های معماری یا سازه‌ای که باید مورد تأکید قرار گیرند یا عناصر ناخوشایندی که باید کمینه شوند وجود دارد؟
بزرگترین سطوح اتاق -کف، دیوار و سقف- معمولاً خنثی‌ترین ارزش‌ها را دارند. در نقطۀ مقابل این پس‌زمینه، عناصر دومینی همچون تکه‌های بزرگ مبلمان یا قالیچه‌ها می‌توانند شدت رنگ بیشتری داشته باشند. دست آخر، قطعات تأکیدی، فرعی و دیگر عناصرکوچک مقیاس می‌توانند برای ایجاد تعادل یا کشش، قوی‌ترین کروما را داشته باشند.
تنظیم رنگ‌های خنثی بیش از همه انعطاف‌پذیراند. بخاطر تأثیری چشمگیرتر می‌توان به مناطق اصلی اتاق، ارزش‌های سیرتر بخشید اما عناصر دومین از سیری پایین‌تری برخورداراند. ناحیۀ بزرگی از رنگ سیر را باید، بویژه در اتاقی کوچک، با احتیاط به کار گرفت. آن‌ها فاصله ظاهری را می‌کاهند و می‌توانند جلوه پسند باشند.

نمونه ای از طراحی داخلی

  • پراکندگی رنگسایه -الگوی تاریکی و روشنایی‌های فضا- با پراکندگی رنگ، اهمیتی برابر دارد. بطور کلی بهترین کار این است که مقادیر گوناگونی از ارزش‌های روشن و تیره را به همراه طیفی از ارزش‌های میانه به عنوان رنگسایه‌های انتقالی بکار گیریم. مقادیر برابری از روشنایی و تاریکی را به کار نبندید مگر آنکه تأثیری جزئی مدنظر باشد.
  • دیگر شیوۀ تنظیم ارزش، پیروی از الگوی طبیعت است. در این زنجیرۀ رنگسایه‌ای، صفحه‌ی کف تیره‌ترین ارزش را داراست، دیوارهای پیرامونی در میانۀ طیف روشنایی قرار دارند و سقف بالای سرمان کمابیش روشن است.
  • البته توزیع ارزش‌ها و درجۀ تضادشان به اندازه، شکل و مقیاس فضا هم بستگی دارد. از آنجا که ارزش‌های روشن به پس‌نشینی و ارزش‌های تیره به پیش‌نشینی کشش دارند، جایگاه‌شان می‌تواند ادراک‌مان از این ابعاد فضایی را تعدیل کند.

منبع:کتاب طراحی داخلی،نوشته فرانسیس د.ک.چینگ – ترجمه: محمد احمدی نژاد

این مطلب را به اشتراک بگذارید:

اینستاگرام نقش شهر ، مفید و متفاوت :

نظرات و تجربیات خود را درباره این مقاله با ما و سایرین به اشتراک بگذارید.

۰ نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.